English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 305 (7691 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
check U جلوگیری کردن از
checked U جلوگیری کردن از
checks U جلوگیری کردن از
bridle U جلوگیری کردن از
bridled U جلوگیری کردن از
bridles U جلوگیری کردن از
bridling U جلوگیری کردن از
restrain U جلوگیری کردن از
restraining U جلوگیری کردن از
restrains U جلوگیری کردن از
prevent U جلوگیری کردن از
prevented U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن از
to keep back U جلوگیری کردن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
redundancies U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
deflate U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
snub U جلوگیری سرزنش کردن
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
arrest U جلوگیری کردن
arrest U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested U جلوگیری کردن
arrested U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrests U جلوگیری کردن
arrests U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
hold U جلوگیری کردن
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
holds U جلوگیری کردن
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibit U جلوگیری کردن
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibits U جلوگیری کردن
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
obstruction U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstructions U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
rebuff U جلوگیری کردن
rebuffed U جلوگیری کردن
rebuffing U جلوگیری کردن
rebuffs U جلوگیری کردن
keep U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
prohibit U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
prohibits U جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری کردن
hinder U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered U جلوگیری کردن
hindered U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری کردن
hindering U ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinders U جلوگیری کردن
hinders U ممانعت کردن جلوگیری کردن
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
prevent U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن
preventing U جلوگیری کردن
prevents U جلوگیری کردن
suspension U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
justifies U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justify U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
bozo bit U بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
control lock U وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
exchange control U جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
hold in U جلوگیری کردن
infibulation U چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
pull up U جلوگیری کردن
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
rule out U جلوگیری کردن
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
to keep in U توقیف کردن جلوگیری کردن
to pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
to provide against U جلوگیری کردن
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
head off <idiom> U مانع شدن از ،جلوگیری کردن
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to try to stop the march of time U تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
bacteriolysis U مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
Other Matches
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
restraint U جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
obstructions U جلوگیری
countercheck U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
suppression U جلوگیری
premunition U جلوگیری
restraints U جلوگیری
arrests U سد جلوگیری
obstruction U جلوگیری
interception U جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
prevention U جلوگیری
stoppages U جلوگیری
debarment U جلوگیری
contraception U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
stoppage U جلوگیری
inhibiter U جلوگیری کننده
stops U جلوگیری منع
inhibitive U وابسته به جلوگیری
interceptive U جلوگیری کننده
premune U ناشی از جلوگیری
inhibitor U جلوگیری کننده
arrests U جلوگیری از سقوط
stopping U جلوگیری منع
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
repressed U جلوگیری شده
arrested U جلوگیری از سقوط
stop U جلوگیری منع
stopped U جلوگیری منع
preclusive U جلوگیری کننده
arrest U جلوگیری از سقوط
irrepressible U جلوگیری نکردنی
interdict U جلوگیری ممنوعیت
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
repessive U جلوگیری کننده
preventive U جلوگیری کننده
suppressor U جلوگیری کننده
suppressive U جلوگیری کننده
preservatives U ماده جلوگیری
preservative U ماده جلوگیری
checkless U غیرقابل جلوگیری
contraception U جلوگیری از ابستنی
quenchless U غیرقابل جلوگیری
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
quenchable U قابل جلوگیری
block age U جلوگیری انسداد
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
controlment U اختیارداری جلوگیری
letted U منع جلوگیری
preventable U قابل جلوگیری
accident prevention U جلوگیری از سانحه
preservation U محافظت جلوگیری
prevenience U منع جلوگیری
birth control U جلوگیری از ابستنی
preventability U قابلیت جلوگیری
preventive U عامل جلوگیری
preventible U قابل جلوگیری
abatement U فروکش جلوگیری
erosion control U جلوگیری از فرسایش
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
out of hand U غیر قابل جلوگیری
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
without restraint U ازادانه بدون جلوگیری
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
contraceptive U وسیله جلوگیری از ابستنی
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
prohibitive U گران جلوگیری کننده
prohibitory U گران جلوگیری کننده
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
cutman U متخصص در جلوگیری ازخونریزی
control U بازرسی نظارت جلوگیری
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
preservative U جلوگیری کننده از فساد
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
stopper U توپی جلوگیری کننده
stoppers U توپی جلوگیری کننده
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
release denial U جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
preventive U عامل ممانعت جلوگیری کننده
rib to prevent seepage U پشت بند جلوگیری از تراوش
shrinkage prevention U وسیله جلوگیری از جمع شدگی
antibiotic U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
antiskid treatment U عمل جلوگیری ازسر خوردن
hinder U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindering U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hinders U جلوگیری از ضربه زدن حریف
gateage U دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
prevention of discrimination sub commiss U کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
lacquer preservative U لاک جلوگیری کننده از فساد
echo suppression U جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
locks U عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
dyke U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
to avoid distortion of the results [produced] by ... U برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
autos U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
to look out for squalls U جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن
antiperiodic U جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
dikes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
stabilisers U وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
kyanize U باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
dykes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
auto U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
stabilizer U وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
lock U عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
buffer U امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
protecting U یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protect U یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protects U یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
fore check U جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
sunscreens U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
bailout U کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
anti sepsis U جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
pass interference U جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
sunscreen U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
skirted U پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
interception U رهگیری هوایی جلوگیری از ورودهواپیماهای دشمن استراق سمع
bulk head U دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
bed plate U صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
gaiting strap U تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
pasteurism U مایه کوبی پاستوری جلوگیری از ترش شدن شیر
boundary U جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
snubbed U جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
sway bar U میله فلزی وصل به محوربرای جلوگیری از نوسان پیچها
snubs U جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
skirt U پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
fly net U پشه پران تورسیمی برای جلوگیری ازامدن مگس
skirts U پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
ransoms U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
bounce U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
ransom U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
snubbing U جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
bounced U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
boundaries U جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
bounces U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
snub U جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
maintenance U مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
flop U شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
mauls U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauling U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
maul U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
flops U شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopping U شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
mauled U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
flopped U شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
nonprint U پالسی که از چاپ سطری تحت کنترل ماشین جلوگیری میکند
debounce U جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
deny access U جلوگیری از دستیابی به یک مدار یا سیستم به دلیل حجم کار بالا یا امنیتی
respirators U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
inhibits U توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
windbreak U درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
respirator U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
retraction lock U وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
inhibit U توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
windbreaks U درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
fail safe system U سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
to rough a horse's shoes U میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
radiation shield U وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
anti- U سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
sealsking U نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
ballast U هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
passivating U پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
encoding U روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
protective tariffs U تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
balances U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
screen U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
trade restrictions U جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
screens U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
balance U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
normal U روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
anti spin U سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
under lay U زیرانداز فرش [جهت جلوگیری از سر خوردن آن بر روی زمین که معمولا از جنس نمد و یا مشمع می باشد.]
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
conscious error U خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
wire locking U بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
contrast U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com